عصر ظهور پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : فرشید میجانی
ای کاش بیایی یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : فرشید میجانی
مفهوم آخر الزماندورة پاياني دنيا و زمان شكلگيري ظهور و حكومت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) 1. ولادت و برانگيخته شدن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در جايگاه واپسين فرستادة الهي؛ 2. ظهور و قيام موعود نجاتبخش، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف). از اين رو شکي نيست اينک ما در دوران «آخِرالزمان» به سر ميبريم. اين دوران، داراي دو ويژگي مهمّ و اساسي است: نخست: آخرين مرحلة زندگي در دنياست. با سپري شدن اين دوران، زندگي در دنيا به پايان رسيده، مرحلهاي ديگر در نظام آفرينش آغاز ميشود. دوم: اين دوران، خود به دو بخش با ويژگيهاي خاص تقسيم ميشود. يك. دوراني سراسر انحطاط اخلاقي، ستم و بيداد؛ دو. دوراني سرشار از معنويت در پرتو حكومت شايستگان. بنيانهاي كلي باور به اين دوران را همة مذاهب و گــــروههــاي بـزرگ اسلامي پذيرفتهاند، ولــي در راستاي وابستگي اين دگرگونيها به ظهور و قيام حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و نيز ويژگيهاي شخص آن مصلح جهاني، ديدگاههاي ناهمگوني پديد آمده است. شيعة دوازده امامي، با بهرهگيري از آموزههاي پيشوايان معصوم (عليهم السلام) حضرت مهدي (عليه السلام)را موعود امتها و حكومت ايشان را نيکوترين فرجام زندگاني انسانها بر زمين ميداند. در اين نگاه، با ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، افزون بر بهرهمندي مردمان آن دوران، برخي از نيكترين و صالحترين و نيز بدترين و تبهكارترين انسانها كه پيشتر از دنيا رفتهاند، به دنيا باز ميگردند، تا شايستگان، از برپايي حکومت عدل و قسط شادمان، و تبهکاران، از آن عدل جهاني آزرده خاطر گردند. و دنيا، همچنــــان بــر مدار دادگري خواهد گشت، تا زندگي دنيايي پايان يابد. پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، با الهام از وحي الهي و سرچشمههاي آن، پيوند مهدويّت و آخِرالزمان را به روشني بيان کردهاند: رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «دنيا به انجام نميرسد؛ مگر اينكه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهلبيت من است و به او مهدي گفته ميشود.» اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نيز بر منبر مسجد كوفه فرمود: «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند سبحان آن روز را چنان طولاني خواهد كرد، تا اين كه مردي از خاندانم برانگيخته شود.» یک شنبه 8 آبان 1390برچسب:, :: 12:9 :: نويسنده : فرشید میجانی
شرايط و علائم ظهوردر بخشهاي پيشين اين سلسله نوشتار، توضيح داده شد كه ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه را - عليرغم برخورداري از تأييدات الهي- نميتوان معجزهآسا و ما فوق طبيعي خواند؛ از اين رو، اين نهضت بزرگ، همچون ساير نهضتهاي گذشتة تاريخ، نيازمند زمينهها و بسترهاي خاص خود است.
1. عنصر رهبري؛ به عنوان رأس هرم نهضت كه مديريت جريان نهضت را بر عهده دارد؛ 2. عنصر برنامه؛ كه آرمانها و اهداف نهضت و نيز سياستهايي كه موجب دستيابي به آنها ميشود، در آن گنجانده شده است و بر اساس آن، در مقاطع مختلف، تصميمهاي مناسب اتخاذ ميگردد. 3. عنصر اقبال عمومي كه تأمين كنندة مقبوليت نهضت است و بدون آن، وجود رهبري، نيرو و برنامه، حتي در عاليترين شكل ممكن، مؤثر نخواهد بود. حال بايد ديد نسبت عناصر چهارگانة ياد شده، با نهضت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه چيست؟ 1. در نهضت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه عنصر رهبري و مديريت، به كاملترين وجه ممكن فراهم است؛ چرا كه اين جنبش، توسط شخصيتي مديريت ميشود كه از نظر اخلاقي، علمي و توانمنديهاي مديريتي همطرازي ندارد. جامعة بشريت از رهگذر درك فرازها و فرودهاي بسيار در طول تاريخ و نيز دست و پنجه نرم كردن با سختيها و مصائب، بالأخره خواهد آموخت كه براي داشتن جامعهاي سالم و مطلوب، نميتوان به يك قانون كامل اكتفا كرد ـ كه البته، انسان جداي از وحي، حتي از وضع چنين قانوني نيز عاجز است ـ بلكه بايد فهمي معصومانه از قانون داشت و معصومانه، برنامهريزي كرد و معصومانه، آن را به اجرا در آورد و امام مهدي عجل الله تعالي فرجه، تنها شخصيتي است كه در او ميتوان عنصر عصمت را سراغ گفت. او رادمردي است كه از دو عنصر «آگاهي» و «آزادي» به بهترين وجه ممكن، برخوردار است. آگاهي از تمام حقايق هستي و راهها و چاههايش، و آزادي از تمام قيد و بندها و خودخواهيها و هواها؛ و عصمت، چيزي نيست جز تلاقي آگاهي و آزادي. او از تمام حقايق هستي آگاه است و از اين رو در تعيين مسير حق و نشان دادن شاهراههاي سعادت، به خطا نميرود و از امكانات، به نفع خود و وابستگان خود بهره نميگيرد. امام رضا عليه السلام ، اين حقيقت را چه زيبا ترسيم كردهاند: «... يكون اعلم الناس و احكم الناس و اتقي الناس و احلم الناس و اسخي الناس و اعبد الناس ...»[1] 2. دومين عنصري كه در نهضت جهاني امام مهدي عجل الله تعالي فرجه فراهم خواهد بود، عنصر برنامه است. برنامة امام مهدي عجل الله تعالي فرجه، در حقيقت، برگرفته از قرآن و سنت پيامبر اكرم صل الله عليه و آله ميباشد. ايشان خواهد كوشيد تا قرآن را - كه آخرين نسخة پيچيده شدة الهي، براي درمان دردهاي بشريت و سعادت اوست- محور تمام فعاليتهاي خود قرار دهد و آموزههاي آن را چه در امر نهضت و چه در امر حكومت، نصب العين خود قرار دهد. همچنين، در كنار قرآن، از سنت پيامبر اكرم صل الله عليه و آله نيز به عنوان عاليترين تفسير معصومانة از قرآن، بهره خواهد گرفت و در امر تربيت، هدايت، مديريت و ساير شئون، از آن پيروي خواهد كرد. امام علي عليه السلام در اين باره چنين فرمودهاند: «يعطف الهوي علي الهدي اذ اعطفوا الهدي و يعطف الرأي علي القرآن اذا اعطفوا القرآن علي الرأي ... فيريكم كيف عدل السيرة و يحيي ميت الكتاب و السنة»؛[2] «هنگامي كه هدايتها را تابع هواها كنند، او خواستهها را تابع هدايت ميكند و هنگامي كه قرآن را تابع نظريهها كنند، او نظريهها و انديشهها را تابع قرآن ميسازد... پس به شما سيرت عادلانه را نشان خواهد داد و كتاب و سنت پيامبر صل الله عليه و آله را احيا خواهد نمود». همچنين، آن حضرت در جايي ديگر فرمودهاند: «لايترك بدعة الما ازالها ولا سنة الما اقامها»؛ [3] «بدعتي نميماند، مگر اينكه آن را نابود ميكند؛ و سنتي نميماند، مگر اينكه آن را احيا مينمايد». امام باقر عليه السلام نيز در اين رابطه ميفرمايند: «فيدعو الناس الي كتاب الله و سنته نبيه صل الله عليه و آله»؛[4] «پس مردم را به سوي کتاب خدا و سنت پيامبرش عجل الله تعالي فرجه دعوت مينمايد». بنابراين، امام مهدي عجل الله تعالي فرجه پيرو سنت پيامبر گرامي اسلام عجل الله تعالي فرجه خواهد بود و از سيره و روش آن حضرت، تخطي نخواهد كرد؛ چراکه سعادتمندي بشر، در گرو احياء آنهاست. ايشان، دنيايي سرشار از خوبيها و زيباييها را از مسير احياء همين سنتهاي فراموش شده و ارزشهاي بر زمين مانده، بنا خواهد نهاد و روزگار تاريک جهل و ظلمت را بر خواهد چيد. به اميد آن روز. پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : فرشید میجانی
چرا غروب جمعه دلگیر است؟در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان (ارواحنافداه) میرسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»،1 یعنی میخواهیم از جدایی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد. در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»2 سپس نزدیک و نزدیکتر شد تا جایی که به اندازهی دو کمان یا نزدیکتر شد. این درخواست، مرتبهی بسیار بلندی است و به همه کس داده نمیشود، حتی انبیای اولواالعزم اما میتوان به آن نزدیک شد. حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) میفرماید: خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بارالها، این حجب نور که در لسان ائمهی معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.3 از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضهی اعمال انسانها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. او قلب و مدار وجود است.» ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمهی معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نیز حجاب میدانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) میفرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت میکند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله». اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمیشود. برخی از نکات، بسیار عجیب است. از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان میگیرد و غمگین میشود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضهی اعمال انسانها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر میشوند. او قلب و مدار وجود است.» پس بیاییم ارتباط خود را قویتر کنیم و رفاقت داشته باشیم؛ آن هم با کسی که بیش از همه به او محتاجیم و گردن ما حق دارد. امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام انبیا و اوصیاءشان به جز پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله) و وصّی ایشان برترند. ایشان بهترین ارتباط را با خداوند دارند. این لطفی از الطاف الهی است که ما از امت این پیامبر و این امام هستیم. در روایات آمده است که انبیای گذشته اگر در جایی گرفتار میشدند به ائمهی معصومین (علیهم السلام) متوسل میشدند، ولی ما با این که جزو امت ایشان هستیم، این قدر عقب افتاده ایم. به راستی چرا باب الله را رها کردهایم؟ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 11:27 :: نويسنده : فرشید میجانی
امام زمان (عج)
« شعری در مورد امام زمان (عج) » گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟ آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام
والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام!
السلام علیک یا صاحب الزمان یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, :: 12:0 :: نويسنده : فرشید میجانی
بنام او که خالق یاس ونرگس استیا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجتای روح دعا سلام مهدی 1170 بهار وخزان گذشت ونیامدی.سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده. عمری است که برای آمدنت بی قرارم. یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم. ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند. آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد. بیا وقرار دل بیقرارم شو. بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم. تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا. بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم. یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه الله . تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید. کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم. آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم0 بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام. نازنینم!تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امن یجیب منی . آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم . قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است. کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس. میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد. حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید. خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد. پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است. محبوبم!هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود. عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق!می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟ یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت. بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت. آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد0 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟ کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند. یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد. بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم.بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا. دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد0 بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید. آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد. بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند. ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم. نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم. پس بیا که نذر خود را ادا کنم. ای آفتاب عمر! تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم. فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم. در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم. به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم. به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم. کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد کاش می شد که در این دیار غربت ومیان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد وهوا میزبان یاسها و نسترنها خاک پای مهدی زهرا شود کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی كاش ميشد
قربانت یاس سفید سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : فرشید میجانی
گزیده ای از زندگینامه سردار شهید نور علی شوشتری
سردار سرتیپ پاسدار نور علی شوشتری در سال 1327 در روستای سر ولایت شهرستان نیشابور به دنیا آمد. وی که از فرماندهان پر افتخار و یارگاران نامدار دفاع مقدس محسوب می شود در دوران قبل از انقلاب با ارادت ویژه ای که نسبت به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای داشت و به طور مرتب در جلسات ایشان شرکت می نمود و بدین طریق با فضای مبارزه ارتباط داشت. در دوران بعد از انقلاب و مخصوصاً در زمان دفاع مقدس نیز در عملیات های مختلف - خصوصاً در جبهه جنوب - حضور فعال داشت. را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیات ها با مسئولیت های مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدین ترتیب افتخار جانبازی را چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد. با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت تا جایی که در تماس مرحوم حاج سید احمد خمینی با وی و ابلاغ گزارش پیشرفت عملیات توسط آن مرحوم به امام خمینی (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتری می فرمایند: "در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد." فرماندهی لشگر5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیت های این فرمانده بزرگ و شهید والا مقام است. وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهده دار شد و موفق گردید با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگی ناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید. رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. سردارشهیدنورعلی شوشتری روحش شاد ** سردارشهیدنورعلی شوشتری سردار شهید محمد زاده فرمانده سپاه سيستان و بلوچستان روحشان شاد
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 22:1 :: نويسنده : فرشید میجانی
خدا کند که بیائی
شاید این جمعه بیاید ... شــــــــــــاید ...
بیاید...شاید/پرده از چهره گشاید...شاید/دست افشان...پای کوبان می روم/بر در سلطان خوبان می روم/می روم بار دگر مستم کند/بی سر و بی پا و بی دستم کند/می روم کز خویشتن بیرون شوم/در پی لیلا رخی مجنون شوم/هر که نشناسد امام خویش را/بر که بسپارد زمان خویش را/با همه لحظه خوش آواییم/در به در کوچه ی تنهاییم/ کنی/محنت این قافله را کم کنی/کاش که همسایه ی ما می شدی/مایه ی آسایه ی ما می شدی/هر که به دیدار تو نایل شود/یک شبه حلال مسائل شود/دوش مرا حال خوشی دست داد/سینه ی ما را عطشی دست داد/نام تو بردم لبم آتش گرفت/شعله به دامان سیاوش گرفت/ من ظلمت زده یک شب بتاب/ پرده برانداز ز چشم ترم/تا بتوانم به رخت بنگرم/ای نفست یار و مدد کار ما/کی و کج ا وعده ی دیدار ما/ عشق تا تو را بینم/تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم/کدام گوشه ی مشعر/کدام گوشه ی منا/به شوق وصل تو در انتظار بنشینم/ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش/تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد/ببوسم خاک پاک جمکران را/ تجلی خانه ی پیغمبران را/خبر آمد خبری در راه است/سر خوش آن دل که ار آن آگاه است/شاید این جمعه بیاید...شاید/پرده از چهره گشاید.../شاید شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 21:57 :: نويسنده : فرشید میجانی
آقا سلام گرچه بلند است جایتان
می خواهم از زمین بنویسم برایتان
یک نامه حاوی همه حرفهای راست
یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست
یک نامه از بلندی انسان که پست شد
یک نامه از کسی که دچار شکست شد
یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است
شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست
گلهای رو سپید همیشه محمدی
آمد به شهر فاجعه، اسلام راحتی
انسان منهدم شده، قرآن زینتی
د
جلباب هایمان کم کم روسری شدند
خورشید مرد و شام تباهی دراز شد
بر روی دشمنان در این قلعه باز شد
در کسوت قدیمی آزادی زنان
دنیای ما اگرچه گرفتار آمدست
اما هنوز تشنه نام محمد است در انتهای نامه خیسم سلام بر نام بزرگوار و نجیب پیامبر به امید ظهور یار شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : فرشید میجانی
آیا حضرت بقیةالله عجلالله تعالیفرجه در دوران غیبت کبری همسر وفرزنداني دارند؟ |
Alternative content |